من هنوز هستم

ساخت وبلاگ
تمام پنجره را غرق حسن یوسف کندل اهالی این کوچه را تصرف کن قدم بزن وسط شهر باصدای بلندبه عابران پیاده غزل تعارف کن وبی بهانه تبسم کن و نگاهت راشبیه آینه ها عاری از تکلف کن سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برووچشم های خودت را پر از تأسف کن صدای ضبط,اتوبان,هوای بارانیبه خود بیا! نرسیده به قم توقف کن سلام دختر باران! سلام خواهر ماه!بهشت را به همین سادگی تصرف کن  آقای حمیدرضا برقعی  در رویایم پریشان بودی، از صمیم قلب دعا کردم و نایب الزیاره بودم  خدا نگهدار و پشتیبانت باشد عزیزم من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 9 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 1:49

اینروزها دفتر ما هعی مدیر عوض میکنه، یکی رو بخاطر دیدگاههای غلطش برداشتن، یکی دیگه بخاطر حقوق بخش خصوصی، دولت را ترک کرد، یکی هم تصادف کرد کلا از سیستم برید، البته مدیر آخری عجیب آدم گلی است اصلا این بشر بوی بهشت میدهد واقعا حیف شد رفت. در این بین، در مسیر و سیکل معیوبی گیر افتادم گروهی تلاش می کنند منو کاندید مدیریت کنند گروهی نیز به شدت دنبال از بیخ زدن قضیه هستند و دیدن این کنش ها اول برایم ترسناک و هول انگیز بود واقعا پذیرفتن مسئولیت، زندگی را به آدم حرام می کند. ولی بعدها که دیدم چه کاندیدهای عجیبی برای مدیریت دفترمان ظهور می کنند دلم برای مملکت و مردم و به ویژه دلم برای همکاران و خودم، دلم برای کارهای قشنگی که در نیمه راهش هستیم و هنوز به ثمر ننشسته، بسیار سوخت، یه حرکت ملایمی کردم که خیلی مخالف نیستم ولی خودم هم دنبالش ندویدم و بقولی سپردم دست خدا و با خود گفتم مسئولیت اینکار اگر مرا از تو دور می کند و حق الناس به گردنم می آورد من نیستم اصلا پیش نیاورش، خلاصه اینکه در نهایت همانطور که مشخص بود تا برای این مدل پست ها چنگ و دندان نشان ندهی محقق نمی شود، تیم مقابل با احساس پیروزی شگرفی نماینده خود را مدیر کرد و با هم طوری بستند که گویی تا قیامت اینها هستند. حالا رفتار من دیدنی بود که با خاطری آسوده رفتم خدمت مدیر و عرض ادب و بقولی بیعت کردیم کاری داشت در خدمت کشور و مردم عزیزمان هستم و ایشان با شگفتی نگاهم کردند و خداحافظی کردم. شب آن روز خوابی عجیب دیدم، مسیری پر از برف تا ارتفاع بیش از یک متر که به سختی در آن حرکت می کردم و متوجه ناجی شدم که به سمتم می آمد دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت آفرین شیعه علی باید اینگونه باشد، گفتم من شاید شناسنامه ای شیعه باشم اما تا شیعه ع من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 7 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1402 ساعت: 1:49